سفارش تبلیغ
صبا ویژن







در میان مفاهیمی چون آزادی، امنیت، حقوق بشر، عدالت و ... شاید هیچکدام همچون عدالت از جامعیت و فراگیری برخوردار نباشد. هیچ انسانی نیست که زبان بر وصف عدالت نگشاده باشد و خواهان تحقق آن نباشد. عدالت آنچنان مقدس است که حتی ظالمان و زورگویان و زیاده خواهان نیز برای توجیه جنایات و تجاوزات خود، بر آن نام عدالت و مساوات نامیده‌اند و رفتار خود را مطابق با موازین عدالتخواهانه دانسته‌‌اند. به واقع هیچ کس را یارای آن نیست که خود را دشمن عدالت بداند و بر آن افتخار نماید!

در این میان مکاتب و اندیشه‌های بسیاری در طول تاریخ پرچم عدالت‌خواهی را برافراشته و شعار و عدالت ورزی سرداده‌اند و جمعی را مشغول خود کرده‌اند. اما همان‌ها در مسیر آنچه عدالت می‌خواندند، از مسیر عدالت خارج شده و چه بسیار جنایت‌ها که نکردند و چه بسیار حقوقی که پایمال ننمودند! بزرگترین نظام‌های سیاسی مدعی تحقق عدالت و به قدرت رساندن طبقات مستضعف در دو قرن اخیر، نظام‌های کمونیستی بلوک شرق بودند که آمار سرکوب‌ها و جنایات آن در تاریخ به سیاهی ثبت شده است. نظام توتالیتر و مستبدی که مخالفین را سرکوب و انسانیت را خوار نمودند تا به زعم خود آنچه تسلط طبقات پرولتاریا می‌خواندند را محقق کنند.

عدالت در مکتب لیبرالیسم نیز چندان محلی از اعراب ندارد، هرچند متفکرینی چون جان رالز تلاش کردند تا خلاء تئوریک غرب در این زمینه را جبران نمایند، اما همچنان کاپیتالیسم بر اساس به رسمیت شمردن نابرابری توزیع ثروت و فاصله طبقاتی تعریف می‌شود.

در این بین تفکر اصیل اسلام ناب محمدی(ص) که در مکتب تشیع و بطور خاص کلام امیرالمومنین (ع) تجلی یافته است، را باید سردمدار عدالت در طول تاریخ دانست. کافی است مروری بر زندگی و سیره علی(ع) بیندازیم تا مشخص گردد که چگونه عدالت در اوج کمال خود در رفتار فردی و اجتماعی یک حاکم تجلی یافته و چگونه در حد ممکن در یک سیستم حکومتی بشری نهادینه شده است.

توجه به مجموعه گهربار کلام علوی که گزینشی از آن نام نهج البلاغه برخود گرفته است، خود فصلی دیگر است که این مجموعه گرانسنگ را به مانیفیست عدالتخواهی بدل ساخته است. گزاره‌های نابی که دکترین هایی برای تحقق همه جانبه عدالت در زندگی بشری پیش روی صاحبان خرد و مجاهدان راه عدالت در طول تاریخ قرار داده است.

دست پروده‌های مکتب علوی در طول تاریخ نیز هر یک پرچمدار عدالت بوده‌اند. از ابوذر و مالک و سلمان گرفته تا حضرت روح الله(ره) جملگی به واسطه تلمذ در این مدرسه افتخار کرده و خود را وجودی ناچیز در ذیل سایه امیرمومنان (ع) دیده اند. و به جرات می‌توان گفت که آزادمردی نیست که وامدار مکتب علی (ع) نباشد و مستقیم یا غیرمستقیم از آبشخور فکری ایشان بهره مند نشده باشد.

بدون شک مفهوم عدالت به معنای حقیقی کلمه در منظومه فکری امیرالمومنین(ع) تعریف شده و جایگاه خود را در میان دیگر مفاهیم می‌یابد و از گزند افراط و تفریط مصون می‌ماند. در این مدرسه ابعاد و شاخصه های این گوهر گرانقدر بسط یافته و مقدمات و فرآیند آن به درستی شرح داده شده و از خطر تقلیل‌گرایی و تمامت خواهی نجات یافته است.

اما متاسفانه این تفکر و اندیشه تا تبدیل شدن به گفتمانی فراگیر برای نجات بشریت فاصله دارد. واقعیت آن است که کتاب قطور تاریخ بیش از آنکه داستان عدالت باشد، داستان جنایت و ظلم و بی‌عدالتی است. چه در عصر جاهلیت اولی و چه دنیای به ظاهر مدرن امروز که به حق باید آن را جاهلیت ثانی خواند.

امروز نه تنها بشریت، حتی مفهوم عدالت نیز محتاج مکتب علی(ع) است. ظلم و جوری که سراسر جهان بالاخص منطقه خاورمیانه را فراگرفته است، ضرورت بازگشت به نهج البلاغه را بیش از پیش اولویت بخشیده است. امروز در جهانی زندگی می‌کنیم که زیاده‌خواهی و تبعیض و بی‌عدالتی در ساختار نظام بین‌الملل آن نهادینه شده است. زیاده‌خواهانی، زیاده خواهی خود را قانونی کرده و سازمان‌های بین المللی را به نگهبانان این حقوق ظالمانه بدل شده‌اند و روز و ساعتی نیست که به نام سازمان ملل و حقوق بشر جنایت نشود!

لذا داستان عدالت، داستان کهنه شده‌ای نیست که خریداری نداشته باشد. بلکه برعکس هنوز عدالت مهمترین گمشده است که اکثریت توده‌ای مستضعف عالم طالب آنند تا از جور اقلیت مستبد رهایی یابند. و در همین فضای گفتمانی است که حرفهای ناشنیده مکتب امیرالمومنین(ع) شنیدنی خواهد بود و در دلهای ناامید مستضعفان عالم روح حیات و نجات را خواهد دمید.

 



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی